کد خبر 13915
تاریخ انتشار: ۲۰ آبان ۱۳۸۹ - ۰۱:۰۲

جار و جنجالي که چند سايت وابسته به جريان فتنه، درباره سخنراني سال گذشته سيد حسن نصرالله به راه انداخته‌اند، از جهات مختلف قابل بررسي است.

به گزارش وبلاگستان مشرق، اميد حسيني به تازگي در وبلاگ «آهستان» نوشته است:
سيد حسن نصرالله جزو مقدسات ما نيست و تعصب خاصي به او نداريم و اگر حرفي عليه ما بزند، حق داريم که به او اعتراض کنيم، به شرطي که حقيقتا سخني عليه ما گفته باشد!
جار و جنجالي که چند سايت وابسته به جريان فتنه، درباره سخنراني سال گذشته سيد حسن نصرالله به راه انداخته‌اند، از جهات مختلف قابل بررسي هست. البته فقط سبزها نيستند که به اين سخنراني اعتراض کرده‌اند، در اين ميان متاسفانه بعضي از دوستان ما هم بدون در نظر گرفتن چند و چون قضيه، از قافله عقب نمانده‌اند! عده‌اي هم دچار اشتباه شده و سخنراني سيد حسن را به مکتب ايراني مرتبط دانسته‌اند که واقعا جاي تاسف دارد. چون اين سخنراني مربوط به يک سال پيش هست، يعني دقيقا اوج اغتشاشات تهران!
با توجه به حساسيتي که روي اين سخنان وجود دارد، نمي‌شود تنها با خواندن همان چند پاراگراف، درباره شخصيت سيد حسن قضاوت کرد و از اهانت او به تمدن ايراني‌ عصباني شد. به نظر من، براي بررسي اين قضيه بايد چند نکته را به دقت مورد توجه قرار بدهيم: اول: سيد حسن کي و کجا و در چه شرايطي اين سخنان را به زبان آورده است؟ دوم: چرا اين سخنراني، در اين شرايط و در اين زمان منتشر مي‌شود؟ سوم: چه کساني از اين جار و جنجال نهايت استفاده را مي‌برند؟ چهارم: حرف سيد حسن چه بود و آيا اصلا او به ما ايراني‌ها توهين کرده است؟
براي پاسخ به اين سوالات، بايد شرايط خود لبنان و نيز شرايط آن روز ايران را در نظر بگيريم. لبنان کشوري است با فرق و مذاهب مختلف که اين تنوع مذهبي روي رقابت‌هاي سياسي آن هم تاثير مي‌گذارد. در سال‌هاي گذشته، اختلاف دو جريان اصلي لبنان به اوج خود رسيده و به فراتر از مرزهاي لبنان کشيده شده است. در اين ميان حزب الله لبنان از جمله احزاب و گروه‌هايي است که حساسيت کشوري، منطقه‌اي و بين‌المللي زيادي روي آن وجود دارد. بخشي از اين حساسيت به روابط حزب الله با ايران و بخشي هم به مقاومت و ايستادگي حزب‌الله در برابر تجاوزات اسرائيل و برنامه‌هاي دولت آمريکا مربوط مي‌شود.
اين حساسيت وقتي بيشتر مي‌شود که تصاوير رهبران ايران و نيز پرچم جمهوري اسلامي در کنار تصاوير رهبران حزب‌الله و پرچم لبنان و حزب‌الله قرار مي‌گيرد. مساله‌اي که هم موجب عصبانيت اسرائيل و هم باعث واکنش گروه‌هاي رقيب حزب الله شده است. به اين موارد، عصبانيت برخي شيوخ عرب و حاکمان وهابي را هم بايد اضافه کرد.
در چنين شرايطي ناگهان در همين ايران که سيد حسن نصرالله افتخار مي‌کند که سرباز آن است، بلوايي به بهانه انتخابات ايجاد شد، اما ادعاي معترضان فقط به انتخابات محدود نشد. کم‌کم بخشي از آنها به حاکميت و انقلاب و سياست‌هاي ضداستکباري نظام هم اعتراض کردند و اصل نظام را هدف گرفتند. گاهي هم شايعاتي درباره دخالت نيروهاي حزب‌الله لبنان در سرکوب مردم ايران منتشر مي‌کردند! بعدها کار به جايي رسيد که در روز قدس شعار «نه غزه نه لبنان» هم سر دادند! شعاري که بلافاصله با تلاش شبکه‌هاي ماهواره‌اي صهيونيستي، غربي و حتي عربي، به عنوان شعار اکثريت مردم ايران در سراسر دنيا منعکس ‌شد و بي‌شک تاثير بدي بر ذهنيت مردم مسلمان منطقه از جمله لبنان گذاشت.
با اين وصف و حال، اگر ما جاي آن گروه‌هاي رقيب حزب الله بوديم و حزب‌الله قدرتمند را در برابر منافع خود مي‌ديديم که همه افتخارش سربازي ايران و ولايت‌فقيه حاکم بر ايران هست، چکار مي‌کرديم؟! راحت‌ترين راه براي فشار تبليغاتي عليه حزب‌الله اين است که او را خائن به منافع ملي لبناني‌ها و خدمت به منافع ايران معرفي کنيم! به هر حال تصور کنيد که نصرالله به عنوان يک لبناني در محاصره تبليغاتي ده‌ها شبکه تلويزيوني و راديويي و ماهواره‌اي و صدها نشريه و سايت و روزنامه قرار مي‌گيرد و متهم مي‌شود که دارد به منافع لبنان و اعراب خيانت مي‌کند.
البته سيد حسن نصرالله هميشه روابط خود را با ايران در چارچوب اعتقادات مذهبي و پايبندي خود به ولايت فقيه توضيح داده است. حتي در همين سخنراني مورد بحث هم در جواب شبهات احزاب مخالف، به صراحت پاسخ مي‌دهد که ما بر اساس اعتقادات ديني خود به ولايت فقيه معتقد هستيم، يعني اينکه او ممکن نيست سرباز يک شاه ايراني باشد!
فراموش نکنيم که بخشي از پروژه تبليغاتي ضدايراني رسانه‌هاي عربي همواره اين بوده که به مخاطبان خود القاء ‌کنند اسلام در ايران فقط بهانه‌اي است براي کشورگشايي و توطئه عليه کشورهاي عربي! شايد برنامه‌ها و جشن‌هاي باستان‌گرايي و ملي گرايي رژيم شاهنشاهي هم مزيد بر علت شده باشد تا رهبران عرب با اين بهانه عليه ما تبليغ کنند.
پس سخنراني او را بايد با در نظر گرفتن چنين شرايطي خواند و درباره‌اش قضاوت کرد. البته ممکن است برداشت ما از اين سخنان متفاوت باشد. عده‌اي آنرا توهين به تمدن ايراني بدانند و عده‌اي هم نه. اما من شخصا اهانتي در سخنان سال گذشته سيد حسن عليه تمدن ايراني نمي‌بينم. چرا که اولا مخاطب او احزاب مخالف لبناني و عرب‌ها هستند نه ما ايراني‌ها، ثانيا او فقط دارد از خودش در برابر شايعات و تهاجمات دفاع مي‌کند. ثالثا منکر «پارسي‌سازي» ايران مي‌شود، يعني همان باستان گرايي و ملي گرايي مفرطي که پيش از انقلاب در ايران رايج بود. سيد حسن مي‌گويد در ايران امروز، اين اسلام است که اهميت دارد نه ملي گرايي و باستان‌گرايي. آيا اين حرف اشتباهي است؟ مگر خود ما به چنان چيزي افتخار مي‌کنيم که سيد حسن نصرالله به آن افتخار کند؟!
شايد کسي پاسخ بدهد که مليت ما آميخته با دين و ديانت هست و جدا از هم نيستند که اتفاقا اين حرف درستي است. عموم رزمندگان ما در جنگ تحميلي، خود را سرباز اسلام معرفي مي‌کردند، اما اين حرف به معناي بي‌تفاوتي آنها در قبال ايران نبود. چون هيچکدام آنها بين ايراني بودن و مسلمان بودن خود، تمايزي قائل نبودند. اما از يک فرد غير ايراني عرب انتظار زيادي است که همين نکات را براي مخاطب عرب خود توضيح بدهد، چون اصلا نيازي به اين توضيحات نيست.
نکته بعدي که بايد به آن توجه داشته باشيم، وضعيت شيعياني است که در کشورهايي چون هند، پاکستان، بحرين، امارات، عربستان، يمن، عراق، لبنان و … زندگي مي‌کنند. چه بخواهيم چه نه، بعد از پيروزي انقلاب اسلامي، دشمنان ايران و گاهي اوقات مسئولان همين کشورها، حساسيت زيادي روي شيعيان و روابط آنها با ايران داشته‌اند. اگر ما مثل شيعيان اين کشورها در اقليت بوديم و اين همه فشار تبليغاتي و البته شکنجه‌هاي روحي و جسمي عليه ما وجود داشت، چه مي‌‌کرديم؟
نه تنها شيعيان، بلکه حتي مسلمانان سني هم در برخي کشورها متهم مي شوند که در جهت منافع ايران حرکت مي‌کنند. به عنوان مثال در جنگ 22 روزه غزه، بيشتر رسانه‌هاي صوتي و تصويري و اينترنتي «ساف» وابسته به محمود عباس، هم صدا با اسرائيل و عربستان، حماس را به «تشيع» و «سرباز ولايت فقيه ايراني» متهم مي‌کردند! (حال بماند که دقيقا همان روزها، دستهايي در کار بود که حماس را در ايران، سلفي و ناصبي معرفي کند! که اين نشان دهنده اوج خباثت دست‌هاي پنهان پشت پرده هست) پس در اين گونه موارد بايد شرايط داخلي و حساسيت‌هاي آنها را هم در نظر داشته باشيم.
اما چرا اين سخنان در اين شرايط زماني منتشر مي شود؟
دلائل مختلفي مي‌شود براي انتخاب زمان حاضر ارائه داد. اولين دليل قطعا به سفر اخير رييس‌جمهور ايران به لبنان و استقبال بي نظير لبناني‌ها از او بر مي‌گردد. اهتزاز پرچم ايران در نقطه صفر مرزي لبنان و اسرائيل، يعني اينکه مرزهاي ايران تا سواحل مديترانه امتداد دارد! چه نگاه ما به حزب الله ابزاري باشد و چه اعتقادي، آيا شک داريم که امروز سيد حسن و حزب الله دارند از مرزهاي ما در برابر اسرائيل محافظت مي‌کنند؟
دليل ديگر شايد دميدن روح به جان مرده‌ي فتنه‌گراني است که اين روزها مجبورند اخبار طنزي راجع به «اقدام انقلابي موسوي و کروبي» بخوانند و يا براي «پيروزي ليست جنبش سبز در انتخابات شوراي دانش ‌آموزي يک مدرسه» کف بزنند و يا «سخنراني شنيدني تاجزاده را در ملاقات کابيني با همسرش» بشنوند و يا اينکه شاهد جر و بحث‌هاي اکبر گنجي و بقيه فتنه‌گران بر سر دروغ تقلب باشند. در چنين شرايطي شايد سيد حسن نصرالله بهانه خوبي باشد براي احياي مجدد «نه غزه نه لبنان!»
چه کساني نهايت استفاده را مي‌برند؟
ممکن است اين روزها بزرگترين و مهمترين دغدغه سبزها حمله و اهانت به سيد حسن باشد، اما مطمئنا آنها پشت انتشار اين فيلم نيستند. يقين بدانيد که دشمن اصي سيد حسن،عامل اصلي چنين کاري هست. به هر حال آنها در يک سال و نيم گذشته ثابت کرده‌اند که پشتيبان خوبي براي جنبش سبز هستند!

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha

این مطالب را از دست ندهید....

فیلم برگزیده

برگزیده ورزشی

برگزیده عکس